میدونید بهترین فیلمای هر ژانر سینمایی رو نام ببرین؟! جذابیت سینما از تنوع اون سرچشمه میگیره و فیلمای باکیفیت سینمایی در تموم نامحدود خود از رنگا و سایه های بسیاری واسه ساخت تاروپودی جراب و گول زننده استفاده می کنن که به اون دنیایی چند فرمی از لحظات هوشمندانه و سرگرم کننده می بخشه. این دنیای رازآلود باید با هر جهت گیری فلسفی متناسب و موافق بوده و حتی پردرخواست ترین حسای زیبایی شناختی رو هم بی نیاز سازه. هر چند هر فیلمی معمولاً شخصیتی یدونه بعدی رو به نمایش نمی ذاره، ترکیب درام با کمدی و جایگزینی زیاد مهیج با نمایشای شاعرانه کم جنب و جوش باعث شده که گاه در تشخیص ژانرهای سینمایی با مشکل مواجه شیم.

هر کدوم از ژانرهای سینمایی فیلمای دیدنی و بی نقصی در خود دیده که در طول چند سال فعالیت سینما خلق شدن اما در این مطلب قصد ما اینه که فیلمایی که در هر ژانر بر قله ژانر خود قرار می گیرن رو به شما معرفی کنیم.
چه دنیای سینما رو به طور جدی و حرفه ای دنبال کنین و چه تنها علاقمندی کلی و ساده ای به دنیای سینما و فیلم سازی داشته باشین، مطمئنا فیلمای زیر فیلمایی هستن که در ژانر خود از بهترین آثار بوده و باید در فهرست تماشای شما قرار داشته باشن. اینم بگیم که قسمت اول این مطلب رو می تونین در لینک کامل ترین و بهترین فیلمای هر ژانر سینمایی تموم دوران رو بشناسین [قسمت اول] مشاهده و بخونین.

۶- بهترین فیلم ژانر تریلر روانشناسی: مخمل آبی (۱۹۸۶)

فیلم «مخمل آبی» (Blue Velvet) اثر دیوید لینچ، یه تریلر روانشناسانه راز آلود و یه هزارتوی سینمایی مسموم کننده س که تجربه ای ترسناک از دید عاطفی رو واسه علاقمندان به این ژانر جفت و جور می سازه طوری که تنش فیلم رو در درون خود حس می کنین. فیلم موثر و انقلابی «مخمل آبی» که واکنشای متفاوتی رو در میان منتقدان و سینمادوستان درست کرد، بهیچ عنوان خود رو مجبور به تماشاگر پسند بودن و شناخته شدن به وسیله منتقدان نمی کنه و اینجوری اشتباهات ظاهری در انتخاب بازیگران رو به یکی از برتریا و نقاط قوت شخصیتای خود تبدیل می کنه و بیشتر از اون از داستانی لایه دار و بسیار پیچیده سود می بره.

شاید شباهت بسیاری بین این فیلم و دیگه اثر لینچ، با نام «توین پیکس» (Twin Peaks) وجود داشته باشه که اون خود یه اثر کالت سینماییه. در این فیلم تماشاگر دکور، بازیا و فضایی خاص هستیم که در فیلمای دیگه نمی بینیم و شخصیتای شرور داستان در همه فضای تاریک صحنه در کمین نشسته ان. اما بدون این که نیاز به ثابت کردن داشته باشه، «مخمل آبی» یه دنیای هوشمندانه و البته جذاب و عجیب در خود داره؛ دنیایی که گاه سورئال و گاه واقعی، گاه پررنگ و گاه بی رنگ و پر از نیروهای خیر و شره که با هم درگیر شدن.

۷- بهترین فیلم ژانر وحشت: روانی (۱۹۶۰)

کارنامه فیلمسازی آلفرد هیچکاک بسیار گسترده و متنوعه؛ پر از استدلالای هوشمندانه، آثار سنتی و البته صحنه های موندگار. اون مطمئنا یکی از مشهورترین و پربحث ترین کارگردانان میدون سینماست. اما اگه بخوایم از یه فیلم هیچکاک نام ببریم که اونو به عنوان استاد تعلیق و وحشت روانی در تاریخ سینما موندگار کرده مطمئنا اون فیلم غیرقابل پیش بینی و درگیر کننده «روانی» (Psycho) در سال ۱۹۶۰ میشه. امروزه فیلمای ژانر وحشت بسیار جور واجور و البته سود تر از اون دوران هستن. هیچ راه و روش ترسناکی وجود نداره که براساس اون اثر ترسناک سینمایی ساخته نشده باشه اما کدوم یکی از این فیلما تونسته ان صحنه ای ترسناک تر از صحنه حموم یا شوکه کننده تر از چشمای خاص آنتونی پرکینز در شاهکار هیچکاک بسازن؟

فیلم «روانی» از درون یه دخمه روانشناسانه خوفناک از دیوانگی شکل میگیره و بدون اینکه خود رو یهو به تماشاگر نشون بده کم کم در سطح زیرین داستان فیلم خود رو نمایان می سازه و اینجوری به یکی از شجاعانه ترین و هوشمندانه ترین فیلمایی که تا حالا در مورد ویرانی روانی شخصیت آدم ساخته شده تبدیل می شه.
اگه با روش ها و تکنیکای گول زننده و خاص هیچکاک آشنا باشین در صحنه پایانی فیلم متوجه بالاترین درجه هنر اصیل و خلاقیت نخبه وار اون میشین که به صورت همزمان، حس پریشونی عمیق و حیرت رو در بیننده بوجود میاره. مطمئنا این شاهکار هنر هفتم هیچ وقت کهنه، از مد افتاده و یا از دید ذهنی خنثی واسه تماشاگر نمیشه، مهم نیس که چند دهه از ساخت اون گذشته باشه.

۸- بهترین فیلم ژانر جنایی: جایی واسه پیرمردها نیس (۲۰۰۷)

ژانر جنایی یکی از گسترده ترین، پیچیده ترین و جذاب ترین ژانرهای سینماییه. از زیبایی بی اشکال «لس آنجلس پنهونی» (L. A. Confidential) گرفته تا ترکیب هوشمندانه «شک دارین همیشگی» (The Usual Suspects)، فیلمای جنایی آثاری فرازمانی هستن که نمیشه تاریخ مصرفی واسه اونا قایل شد.
اما هیولای روانی و متفاوتی که افراد رو به دنیای جنایت می بره در هیچ فیلم جنایی به اندازه شاهکار برادران کوئن، «جایی واسه پیرمردها نیس» (No Country for Old Men) به زیبایی و کمال تموم به تصویر کشیده نشده.

فضای خشن و بیروح بیابانای تگزاس ، آرامش توصیف ناپذیر قبل از یه طوفان سهمگین رو تداعی می کنه.
البته فاجعه هم به شکلی هوشمندانه و با سبکی منحصر به فرد رخ می هد اما نه بین قطبای تکراری شیطان و فرشته و فیلم کلا روی تموم جرم و جنایت متمرکز می شه.
ً فیلم جنایی «جایی واسه پیرمردها نیس» مانند خیلی از فیلمای دیگه این ژانر در مورد پول و مواد مخدره اما نبردی که در شرف وقوعه نه در خود قهرمانی داره و نه ضد قهرمانی، دستکم نه اون طور که بین یه شخصیت شرور و یه شخصیت درستکار فرق هست.
این فیلم نبردی بدون شکل بین آدم و پوچی جنایته. حضور خاویر باردم در نقش آنتون چیگور حتی از یخ هم سردتره.

این مقاله را هم بخوانید :   خواهر و برادرهای ما چه تأثیری در زندگی ما دارند؟

اون تنها یه اسمشه و دیگه هیچ: نه گذشته ای، نه دوستی و نه انگیزه روشن شخصی. چیزی که آنتون در واقع انجام میده تعقیب همیشگی و خستگی ناپذیر هدفه،گویی که قدرتی مافوق بشری از بالا به اون دستور داده و اونو بر خلاف همه سختیا و مشکلات به پیش می بره. همه دشمنان اون طوری از بین می رن چون این سرنوشت کسانیه که در برابر قدرت مطلقه جنایت وای میستن. بدنبال راه و روش غیرمعمول، متفاوت و هوشمندانه برادران کوئن به موضوع جنایت، یه پیروزی شخصی بسیار مهم هست که شخصیت اصلی داستان هم مانند برادران کوئن به دنبال اون هستش.

۹- بهترین فیلم ژانر نوآر: غرامت دوبرابر (۱۹۴۴)

بیلی وایلدر به طور همزمان قلب تاریک و احساسی ژانر نوآره. شاید تپش این قلب با سخت فیلم سنتی «غرامت دوبرابر» (Double Indemnity) در سال ۱۹۴۴ واسه وایلدر اتفاق افتاد؛ فیلمی که میشه سرچشمه اونو در دیگه شاهکارهای اون جستجو کرد.
واسه بسیاری، بهترین فیلم اون «سانه بلوار» (Sunset Boulevard) در بالاترین جایگاه بهترین آثار ژانر نوآر قرار میگیره اما «غرامت دوبرابر» به دلیل گزنده بودن، فضای روون و شخصیتای هوشمندانه اش چیزی کم از «سانه بلوار» نداره. تموم بدن والتر نف در اضطراب و عرقه اما صداش روشن و مصمم به نظر می رسه. ایشون در حالی که روی یه صندلی نشسته، پشت تلفن به تموم جنایات مرگبارش اعتراف می کنه.
این اعترافات در مقابل کسی ادا می شن که نف شدیدا از دید عاطفی به اون بدهکاره.

نف ادعا می کنه که همه این جنایات واسه پول و یه زن اتفاق افتاده. بعد از روایت داستان اون، اما باور کردن این اتفاقات سخته چون دستکم همه چیز به خاطر پول نبوده. والتر یه مامور بیمه بسیار محترم و متواضعه که در خونه فیلیس دیتریکسون با ایشون دیدار می کنه.
فیلیس کمی دور از اون وایس تاده و با شنیدن صدای عمیق و دیدن چشمای شیطانی اش خیلی زود می فهمیم که والتر به دردسر افتاده. خیلی راحت این زیبای افسونگر اونو تشویق به کشتن شوهر خود واسه دریافت غرامت دوبرابر از بیمه می کنه.
انگار تجربه والتر در بخش بیمه واسه ترسیم یه نقشه بی اشکال در مورد مرگی تصادفی واسه شوهر این زن افسونگر کافیه اما نباید از یاد برد که جنایت بی اشکال هیچ وقت رخ نمی ده.

از اونجایی که رمز و راز داستان فیلم به صورت سیستماتیک و منظم بازگو می شه، قدرت کشش داستان روی شخصیتای داستان متمرکزه. والتر, بر خلاف جنایتا و انگیزه های نامعقولش واسه سازنده فیلم و تماشاگران شخصیتی دوست داشتنیه. از طرف دیگه، فیلیس یه شکارچی خونسرده که به سمت یه هدف بسیار تنها و غیرانسانی حمله می بره. هیچ کلمه ای که از دهن فیلیس بیرون می آیسد قابل اعتماد نیس، از اول تا انتهای فیلم. اما حضور اون بازم نیرویی پیش برنده واسه این ماجرای رازآلود و پراحساسه.

۱۰- بهترین فیلم ژانر وسترن: روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۸)

سرجیو لئونه که بچه یه کارگردان ایتالیایی و بازیگر زن سینمای صامت بود، میخواس به سلطان سینمای مسحور کننده وسترن آمریکایی تبدیل شه و همین اتفاق هم افتاد. اون فیلمای وسترن زیادی ساخته و هر کدوم از اونا یه عامل و ویژگی منحصر به فرد در خود دارن. هر چند فیلم «خوب، بد، بیریخت» (The Good, The Bad and The Ugly) اون مهم ترین اثر سینمای وسترن اسپاگتیه اما دیگه اثر اون با نام «روزی روزگاری در غرب» (Once Upon a Time in the West) رو باید آیینه تموم نمای فیلمسازی اون و بهترین فیلم وسترن تاریخ سینما دونست. خط راه آهنی در زمینای لم یزرع آریزونا کشیده می شه و این موضوع زندگی شهروندان منطقه در کل و سرنوشت شخصیتای خاصی که مهم بودن این پروژه رو درک کردن رو تحت تاثیر قرار میده.

در راه این خط راه آهن ظاهری، راه ۴ شخصیت اصلی داستان هم با هم تداخل پیدا می کنه.
فرانک شخصیت منفی اصلی داستانه؛ یه زمیندار حریص و زورگو. مانوئل یا شاین یه ایده آل گرای یاغیه. مردی که هارمونیکا می نوازد در فکر انتقامه در حالی که جیل، یه زن زیبای خودساخته بوده و از شرایط اتفاق افتاده رضایت نداره. هر کدوم از این شخصیتا دنیایی کامل از سرنوشت دنیوی رو نمایندگی می کنن در حالی که گذشته شون روی دوش اونا سنگینی می کنه.
در این مسیره که لئونه، قهرمون هاش رو به عنوان چهره های مهم داستان انا و هر کدوم با یه آهنگ پیش زمینه خاص به تصویر میکشه. ۴ قطب داستان لئونه هر یک به ترتیب در کانون داستان قرار گرفته و بعد ترکیب اونا یه قدرت شبکه ای همه گیر از صداها و دینامیک هویت رو جفت و جور می سازه.

ادامه داره…

با بهترین و خوش ساخت ترین فیلمای انیمه ژاپنی آشنا شید [قسمت اول]

۱۰ فیلم انتقامی دیدنی و شاخصی که هیچکی حرفی از اونا نمی زنه [قسمت اول]

۱۰ فیلم طولانی اما بی اشکال تاریخ سینما که از تماشای اونا خسته نمی شین [قسمت اول]

۱۰ مورد از بهترین فیلمای سال ۲۰۱۸ تا حالا که شاید ندیده باشین [قسمت اول]