- ویژگیهای عملیاتی
الف) ایجاد چشم انداز: یکی از ویژگی های اصلی رهبر خدمتگزار ایجاد یک چشم انداز الهام بخش و استراتژیک برای سازمان است.
ب) درست کاری و کمال جویی: درست کاری، بیشتر با صادق بودن و راستگویی ارتباط دارد و کمالجویی طبعیت از کدهای عمومی اخلاقی را منعکس می کند.
پ) اعتماد: اعتماد، به واسطه تعامل مستقیم رهبر با پیروان به وجود می آید. درغیاب اعتماد، ترس سازمان را فرا می گیرد و مانع بهره وری می شود. رهبران به منظور ایجاد اعتماد باید کمال جو و درست کار باشند.
ت) خدمت رسانی: در درجه نخست و مقدم تر از هرکاری، یک رهبر خوب به دیگران خدمت می کند. انگیزه ی اساسی و بنیادی برای رهبری باید علاقمندی به خدمت رسانی باشد.
ث) الگوسازی: رهبران از طریق انجام برخی از اقدامات و نمونه ها، مدل رفتاری خود را در معرض دید پیروان قرار می دهند.
ج) پیشگامی: رهبران لازم است که در ریسک پذیری، ایجاد روش ها و مسیرهای جدید، به کارگیری رویکردهای جدید نسبت به مسائل قدیمی پیشگام باشند.
چ) قدردانی از دیگران: رهبران خدمت گزار به صورت آشکار و قابل مشاهده از پیروان خود قدردانی می کنند، به آن ها ارزش می دهند، آن ها را ترغیب می کنند و به آن ها توجه دارند. آن ها از موفقیت دیگران لذت می برند.
ح) توانمندسازی: رهبران خدمتگزار، توان رهبری خود را از طریق توانمند ساختن افراد برای هدایت، چنین برابر می کنند. توانمندسازی بر کار تیمی تأکید می کند.
- ویژگی های تحقیق
الف) ارتباطات: بسیاری از محققان معتقدند که اثربخشی کل رهبری بستگی به توسعه کافی مهارت های ارتباطی میان رهبر و پیروان دارد.
ب) اعتبار (مقبولیت): رهبران دارای اعتبار عادات، ارزش ها، خصیصه ها و شایستگی هایی هستند که از طریق آن ها می توانند اعتماد و تعهد پیروان را نسبت به خود جلب کنند.
پ) صلاحیت: صلاحیت به وضعیتی اطلاق می شود که رهبر به خوبی واجد شرایط رهبری باشد و دارای دامنه وسیعی از دانش، مهارت ها و توانایی ها باشد.
ت) پیش کاری: پیش کار بودن این معنی را دربر دارد و هم رهبران و هم پیروان باید در پیش کار بودن توانمند شوند.
ث) پیدایی: پیدایی شامل حضور در محافل عمومی، رفتار و تعاملات قابل مشاهده رهبر با پیروان است.
ج) نفوذ و متقاعدسازی: عنصر مهم نفوذ در فرایند رهبری است به نظر گرین لیف متقاعدسازی مهارت بحرانی رهبری خدمتگزار است.
چ)شنود مؤثر: رهبران از شنود مؤثر بهره می برند، زیرا آن ها همچنان که می شنوند یاد هم می گیرند.
ح) تشویق و ترغیب: علاوه بر قدردانی از پیروان، رهبران خدمتگزار افرادی را که هدایت می کنند باور دارند و آن ها را تشویق می کنند. رهبران خدمتگزار تشویق کننده، برقرار کننده ارتباط و دلگرم کننده پیروان هستند.
خ) تعلیم: نقش رهبری، یادگیری و سپس تعلیم اصول و ارزش ها به پیروان است. طوری که آن ها بتوانند خود را هدایت کنند.
د) تفویض: تفویض اختیار عبارت است از ترغیب پیروان به در دست گرفتن مسئولیت خودشان (دامغانیان، 1390: 16).
ابعاد رهبري خدمتگزار طبق نظريات پترسون[1] عبارتند از ( Cardona, 2011):
- عشق الهی: اساس رابطه پيرو و رهبر خدمتگزار بر اساس اين عشق بنيان نهاده شده است. وينستون معتقد است كه اين عشق، عشق به مفهوم اخلاقي، اجتماعي و معنوي ميباشد. اين عشق سبب ميگردد كه رهبران، هرفرد را تنها به عنوان ابزاري براي دستيابي به اهداف در نظر نگيرند، بلكه هر فرد به عنوان يك انسان كامل، انساني با نيازها، خواسته ها و تمايلات گوناگون ديده شود.
- تواضع و فروتنی: فروتني از ديدگاه سانديج و وينز به معناي اينست كه فرد تنها به خودش توجه نداشته، بلكه به ديگران نيز توجه دارد و توانايي ها و استعدادهاي سايرين را نيز مورد توجه قرار مي دهد. سويندل معتقد است كه فروتني به اين معنا نمي باشد كه فرد براي خودش احترامي قائل نمي باشد، بلكه فروتني به معناي اينست كه يك فرد نه خودش را برتر و نه كمتر از ديگران ببيند. رهبران خدمتگزار اين ويژگي را بوسيله توجه به سايرين و اولويت دادن به نيازهاي پيروان خود نشان مي دهند.
- نوع دوستی: كاپلان نوع دوستي را به معني كمك كردن و ياري رساندن به ديگران ميداند. البته تنها در صورتي كه به قصد كمك كردن و ياري رساندن باشد. اينزبرگ رفتارهاي نوع دوستانه را به اين شكل تعريف ميكند: رفتارهاي داوطلبانه اي كه به قصد منفعت رساندن به ديگران انجام ميگيرد و انگيزه دريافت پاداشهاي خارجي در آن نقشي ندارد. از اين ديدگاه، نوع دوستي به نوعي داراي جنبه هاي اخلاقي ميباشد. مونرو نوع دوستي را بدين گونه شرح مي دهد: رفتارهايي كه به قصد منفعت رساندن به ديگران انجام ميشود، حتي اگر براي انجام دهنده متضمن آن باشد كه منافع خود را به خطر بيندازد و در اين راه ريسك زيادي را نيز متحمل كند.
- چشم انداز: از ديدگاه رهبري، چشم انداز يك تصوير منحصر به فرد و ايده آل از آينده است. گرين ليف معتقد است كه رهبري خدمتگزار نياز دارد كه حسي از نادانسته ها داشته باشد و بتواند غيرقابل پيش بيني ها را پيش بيني كند. نتيجتاً نقش محوري رهبر خدمتگزار، ايجاد يك چشم انداز استراتژيك براي سازمان است. يكي از روشهاي مهمي كه رهبري را از مديريت متمايز ميسازد اين است كه رهبران ميتوانند چشم اندازي براي آينده ايجاد كنند. چشم انداز بايد كاملاً الهام بخش و توانمندساز باشد. چشم انداز اعضاي سازمان را به هم پيوند و آيندهاي روشن را نويد ميدهد. توسعه يك چشم انداز تغييرات و تحولات سازماني را تسهيل ميكند. بلانچارد چشم انداز را به اين شكل شرح ميدهد: تصويري از آينده كه اشتياق و علاقه را در كاركنان ايجاد ميكند. چشمانداز براي رهبري شايسته مورد نياز ميباشد.
- اعتماد: اعتماد، اطمينان پايدار مبتني بر صداقت، توانايي و يا شخصيت يك فرد است و يا به بياني ديگر، اعتماد عبارتست از اشتياق و علاقه يك گروه به اقدامات حساس گروه ديگر. ايجاد و حفظ اعتماد در سازمان لازم و ضروري مي باشد. اعتماد ريشه رهبري محسوب ميگردد و يكي از مهمترين عوامل نفوذ در روابط پيرو – رهبر، اثربخشي رهبري و بهرهوري است. در غياب اعتماد، ترس بر سازمان حاكم گشته و بهره وري كاهش مي يابد. راسل ارزشهاي صداقت و شايستگي را شكل دهنده اعتماد سازماني و اعتماد بين فردي قلمداد ميكند و معتقد است كه اين اعتماد جوهره رهبري خدمتگزار محسوب ميگردد. بعلاوه ملروز معتقد است رهبراني كه به آن چه مي گويند عمل مي كنند، رهبراني هستند كه اعتماد را ايجاد ميكنند. همچنين علاقه و تمايل رهبر به دريافت درونداد از ديگران، سبب افزايش قابليت اعتماد مي گردد و پيروان نيز تمايل بيشتري به پيروي از رهبري دارند كه از قابليت اعتماد و ثبات بيشتري برخوردار هستند.
- خدمترساني: خدمترساني در قلب رهبري خدمتگزار جاي دارد رهبران خدمت رساني به ديگران را در رفتارها، نگرش ها و ارزش هاي خود نشان مي دهند. رهبر خوب كسي است كه به ديگران خدمت مي كند تا اين كه ديگران به او خدمت كنند. بايد رهبران به ارائه خدمت مشتاق بوده و مفتخر باشند. خدمت رساني هسته محوري رهبري خدمتگزار بوده و يك ضرورت اخلاقي محسوب ميگردد. نهايتاً وقتي ما بين نفع شخصي و خدمت به ديگران وادار به انتخاب مي گرديم متاسفانه نفع شخصي را بيشتر انتخاب مي كنيم. رهبري كه خدمتگزاري را انتخاب كند، منابع مورد نياز ديگران براي موفقيت شان را فراهم ميسازد. آنها به ديگران از طريق ارائه اطلاعات، منابع مادي، زمان، توجه و التفات و غيره خدمت مي كنند كه باعث مفهوم دادن به كارهاي آنها ميگردد. رهبران خدمتگزار پيروان خود را براي پذيرفتن خدمتگزاري با آغوش باز آماده مي سازند. كاركنان در برابر كساني كه به آن خدمت مي كنند احساس مسئوليت مي كنند. خدمترساني در مباحث رهبري كمتر مورد توجه قرار گرفته و كمتر به آن پرداخته شده است و آن بدين دليل است كه همواره اين بدگماني بوده است كه هر فردي براساس منطق منافع شخصي خود عمل مي كند و ديگر جايي براي توجه به منافع ديگران وجود نخواهد داشت. اگرچه ايده رهبري كه خدمت ميكند با ايده خدمتگزاري كه رهبري مي كند با يكديگر تفاوت دارند ولي آن چه كه مهم مي باشد اين است كه هر دوي اين ها خدمت رساني را با رهبري تركيب نموده اند.
- توانمند سازي: توانمند سازي عبارتست از واگذاري قدرت به ديگران و براي رهبري خدمتگزار شامل گوش دادن موثر، ايجاد احساس معناداري در افراد، تاكيد بر كار تيمي و ارزش نهادن بر عشق و برابري مي باشد. توانمند سازي عامل ضروري و حياتي در اثربخشي سازمان محسوب مي گردد. توانمندسازي بر كار تيمي تاكيد داشته و ارزشهاي دوست داشتن و علاقه و برابري را منعكس ميسازد. براي توانمندسازي رفتار رهبري بايد به دنبال خود كشيدن و جذب باشد نه هدايت. هدف توانمندسازي ايجاد رهبراني موفق در سطوح مختلف سازمان است ( Cardona, 2011).
[1] peterson