عوامل موثر بر توانمندسازی
توانمندسازي، تکنولوژي مؤثر و پیشگامی است که هم براي سازمان ها، مزیت راهبردي ایجاد می کند و هم براي کارکنان فرصت می آفریند. ابزاري شناخته شده که در دو دهه اخیر به عنوان شیوه نوین ایجاد انگیزش در نیروي انسانی ارائه شده و می تواند موفقیت سازمان ها را تضمین کند. در این بین بررسی عوامل موثر برتوانمند سازي اهمیت ویژهاي مییابد. مطالعهاي، دیدگاه نظریه پردازان مختلف در مورد عوامل موثر در توانمند سازي را، مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. عوامل گزارش شده در این رابطه عبارتند از سبک رهبري، هدایت گري مدیر، روشن بودن چشم انداز و ماموریت، دسترسی به منابع، تعلق سازمانی، غنی سازي شغل، اطلاعات، مسوولیت، اختیار، مشارکت، کار تیمی، عدم تمرکز، تشویق، کسب تجربه، اعتماد به نفس، و آموزش. عوامل موثر بر توانا سازي کارکنان، از دیدگاه هاي متفاوتی دسته بندي شده اند. یکی از دیدگاه هاي معروف، عوامل اصلی موثر بر توانمندسازي را، در سه گروه طبقه بندي نموده است: عوامل فردي و شخصیتی. تحصیلات، سابقه کار، جنسیت، نژاد، کانون کنترل، عزت نفس و … را در بر می گیرد. عوامل گروهی. اثر بخشی گروه، اهمیت گروه، اعتماد درون گروهی، و ادراك افراد گروه نسبت به تأثیرشان بر مدیر را شامل می شود. عوامل سازمانی. مواردي از جمله ابهام در نقش، دسترسی به منابع، حیطه کنترل، دسترسی به اطلاعات، حمایت اجتماعی سیاسی، جایگاه فرد در سلسله مراتب سازمانی، و جو مشارکتی واحد کار را در بر می گیرد (مصلحی و سموعی، 1391).
علاوه بر این سه عنصر اساسی که زمینه ي توانمندسازي را در محیط کار به وجود می آورند عبارتند از (اسکات،1389: 36) :
- نگرشها. کارکنان احساس میکنند نه فقط در مورد انجام دادن کار و وظایف خود، بلکه نسبت به کل سازمان نیز مسؤولیت دارند. کارمند امروزي؛ فردي است که به طور فعال در پی حل مشکلات باشد و براي نحوه انجام امور طرحریزي و سپس آنها را به مرحلهي اجرا درآورد. این همان نگرشی است که یک کارمند باید نسبت به سازمان خود داشته باشد.
- روابط سازمانی. کارکنان همواره به طور گروهی و مستمر بهتر میتوانند نسبت به بهبود و عملکرد سازمانشان در جهت دستیابی به سطح بالاي بهرهوري سازمانی با هم کار کنند. این مهم جز در سایه روابط سالم حاکم بر کار سازمانی میسر نمیباشد.
- ساختار سازمانی. ساختار یک سازمان مطلوب معمولاً به گونهاي طراحی میشود که کارکنان در مییابند که میتوانند براي دستیابی به نتایج مورد انتظار مدیرشان و آن چه انجام دادنش لازم و ضروري است، کار کنند نه این که صرفاً اداي تکلیف نموده و انتظار پاداش داشته باشند. ترکیب هر یک از این عناصر، یک محیط کار توانمند براي کارکنان سازمان به وجود میآورد. در غیر این صورت تلاشهاي سازمانی به هدر خواهد رفت. محیط کار توانمند محیطی است که در آن کارکنان نیروي محرکه اصلی هستند (اسکات، 1389: 36).
محققان دستهبندی دیگری از عوامل موثر بر فرایند توانمندسازي شغلی را نیز ارائه دادهاند که به شرح زیر است (Gary Moore,1998):
– عوامل سوق دهنده. در فرایند توانمندسازي کارکنان، برخی عوامل نقش موثري در تسریع و تقویت آن ایفا میکنند. تعدادي از این عوامل عبارتند از: مشخص بودن اهداف، مسئولیتها و اختیارات در سازمان؛ غنی سازي شغلی کارکنان؛ حفظ روحیه کارکنان و توسعه مهارتهاي تعلق و همبستگی سازمانی؛ ایجاد جو اعتماد، صمیمیت و صداقت در سازمان؛ شناخت و قدردانی از زحمات، ابتکارات و ابداعات کارکنان؛ شروع مشارکت و کار گروهی؛ تسهیل ارتباطات در همه سطوح سازمان؛ ایجاد محیط کاري با نشاط؛ بهینهسازي فرایند و روشهاي کاري؛ بالا بودن اطلاعات، دانش و مهارت شغلی کارکنان.
– عوامل باز دارنده. نیروهاي بازدارنده زیادي وجود دارد که در جهت بازداشت یا کاهش تاثیر عملکرد نیروهاي سوق دهنده در فرایند توانمندسازي عمل میکنند. مثل ویژگی شخصیتی مدیران. انجام توانمندسازي بسیار دشوار است و بسیاري از مدیران و کارکنان از پذیرش توانمندسازي ناراضی هستند، اما ناخرسندي آنها از پیشنهاد توانمندسازي بیشتر است. یک دلیل دیگر براي این موضوع، نگرشهاي شخصی مدیران است (Gary Moore,1998).
توانمندسازي نیروي انسانی و بدنبال آن توانمندسازي سازمان، موجب میشود سازمان در برابر شرایط متحول دائم و جدید آماده شود. با وجود چنین فرهنگی، هر فرد در هر جایگاه و رده سازمانی، قابلیت تصمیمگیري و مدیریت متکی به خود را دارد و پارادایم تیلوریسم که می گفت “یکی فکر کند و یکی کار کند”، یا “افرادي که کار می کنند نباید فکر کنند”، تغییر خواهد نمود. برنامههاي توانمندسازي میتواند، باعث افزایش ظرفیتهاي کاري با تفویض اختیار، افزایش مسوولیت، خود مختاري در تصمیمگیري و احساس خودکارآمدي شود؛ در نتیجه بهره وري و اثر بخشی سازمان افزایش یابد. توانمند سازي مزایاي زیاد دیگري نیز دارد از جمله تمرکز بر مشتري به عنوان محور اصلی تصمیمات، اتحاد در تصمیمات مشارکتی، مشارکت کارکنان در مسوولیتها، افزایش مهارت، چابکی در سازمان و انطباق سریع با تغییرات، کاهش هزینه ها و افزایش سودآوري، کاهش نظارت مستقیم برعملکرد کارکنان، کاهش استرس و سوانح در محیط کار، بهبود شرایط، تغییر نگرش کارکنان از داشتن به خواستن و موارد دیگر. به طوري که کارکنان ضمن کنترل خود، آمادگی پذیرش مسوولیتهاي بیشتر را می یابند. از طریق فرایند دخالت و واگذاري مسوولیت، روحیه مشارکت در کارکنان افزایش می یابد، کارکنان تشویق میشوند در مورد کارهاي خویش، خودشان تصمیم بگیرند و کنترل بیشتري بر کار داشته باشند، در کارکنان حس اعتماد، انرژي، تعهد، مسوولیت و غرور به کارشان ایجاد می شود، نیروي کار فرصت بیشتري براي آزادي، بهبود، و بکارگیري مهارت ها، دانش و پتانسیل براي خود و سازمانشان می یابد، همچنین زمینه مشارکت جویی و یادگیري مستمر براي کارکنان و مدیران فراهم می گردد، و راه جدید اداره سازمان هاي مستعد، با آینده پیچیده تر و رقابتی تر را بدست می دهد. در واقع توانمند سازي محیطی را به وجود می آورد تا کارکنان بتوانند با اختیارات بیشتر کارکرده و در فرایند تغییر و بهبود تولید نقش داشته باشند، نیازشان به سرپرست مستقیم کاهش یافته و در تحقق اهداف سازمان مشارکت داشته باشند. در مجموع توانمند سازي تبدیل نیروي کار جسمی، به نیروي فکري است (مصلحی و سموعی، 1391).