خلاقیت وراثتی یا آموختنی:
در پارهای از تحقیقات که روی دوقلوهای یکسان و غیریکسان انجام گرفته ، نقش عوامل ژنتیکی بسیار ضعیف گزارش شده است. در اکثر تعاریفی که از خلاقیت شده بر ضعیف بودن نقش وراثتی و ذاتی خلاقیت تأکید شده است و بر تواناییهایی اشاره میشود که قابل پرورش بوده و میتوان آنها را افزایش داد بنابر این خلاقیت قابل تعمیم به تمام افراد جامعه میباشد و همگی از درجاتی از خلاقیت برخوردارند.
امروزه دیگر بحثی راجع به اینکه خلاقیت ذاتی است و یا اکتسابی وجود ندارد بلکه دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را چه زمینههای روانشناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای مدیریت کسب و کار به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد.
خلاقیت به عوامل متعدد درون فردی و میان فردی نیازمند است. محیط مناسب ، والدین آگاه ، مربیان شایسته، برنامههای آموزشی تفاوتهای فردی و سخت کوشی از جمله لوازم خلاقیت هست.
2-3-6 عناصر خلاقیت:
خلاقیت متشکل از عناصر و اجزای مختلفی است.”آمابیل” رییس مرکز پژوهشهای دانشکده بازرگانی دانشگاه هارواردسه عنصر مهارتهای مربوط به قلمرو یا موضوع مهارتهای مربوط به خلاقیت و انگیزه را اجزای اصلی خلاقیت میداند.
2-3-6-1مهارتهای مربوط به موضوع:
مهارتهای مربوط به موضوع عبارتند از دانش و شناحت ما نسبت به حقایق اصول و نظریات آن موضوع که این از طریق استعداد، تجربه و آموزش در آن حوزه به دست میآید. کاملا واضح است که انسان قبل از آنکه در یک زمینه خلاق شود باید دارای مهارت باشد که اکثرما آن را نادیده میگیریم. اماچه کسی شنیده است که دانشمندی بدون فراگیری شیمی بتواند در این زمینه کار خلاقی انجام دهد؟
“دیوید بوهم” شرط لازم برای خلاقیت را یادگیری مطالب تازه میداند، حتی اگر یادگیری متضمن ابطال ایدهها و پندارهایی باشد که برای فرد ارزشمند و بدیهی به نظر میرسند.
بنابراین برای رفع چالش فوق باید مهارتهایی که خلاقیت را کمک میکند تا قید و بندها و قالبهای ذهنی ناشی از آگاهیهای موضوعی شکسته شود را با مهارتهای موضوعی همراه کرد.
تنها در سایهی این ترکیب است که دیگر از افزایش دانستههای فردی ترسی به وجود نخواهد آمد زیرا او قادر خواهد بود با مهارتهای خلاقیت، قید و بندهای موضوع را رها کند و ایدههای جدید به وجود آورد.
2-3-6-2 مهارتهای مربوط به خلاقیت:
اگر فردی از بالاترین حدمهارت نسبت به موضوع برخوردار باشد اما از مهارت خلاقیت بی بهره باشد هرگز قادر به انجام کار خلاقی نخواهد بود بلکه مهارتهای موضوعی او بزرگ ترین مانع خلاقیت خواهد بود ولی اگر مهارتهای خلاقیت را به دست آورد، میتواند از مهارت موضوعی در راه جدیدی استفاده نماید و یا آنها را افزایش داده و شیوههای بهتری برای به کارگیری آنها اتخاد کند.
ارزشهای فکری زیرمهارتهای خلاقیت را تقویت میکند:
ـ شکستن عادت ، کنارگذاشتن شیوههای فکری و عملی پیشین و استفاده از روشهای جدید
ـ به تعویق انداختن قضاوت و ارزیابی ایدهها برای جلوگیری از ضایع شدن ایدهای که در ابتدا ممکن است جالب و مفید به نظر نیاید.
ـ درک مسائل پیچیده به هنگام مواجه شدن با آنها و تلاش در حل این مسائل
ـ متفاوت دیدن مسائل و مشاهده امور به شیوه تازهای که قبلاً به آن توجه نشده است.
ـ وسعت فکر و برقراری ارتباط میان ایدههای متفاوت.
2-3-6-3 انگیزه:
یکی از مهمترین اجزاء خلاقیت انگیزه است که با وجود آن کار برای افراد جالب و لذت بخش خواهد بود. بدیهی است توانایی یادگیری موضوعات جدید در کل به “وضعیت ذهنی” انسان بستگی دارد نه به یک استعداد ذاتی و خدادادی، و این توانایی یادگیری هنگامی به اوج می رسد که فرد نسبت به آن چه انجام میدهد، علاقهای کامل و بیقید و شرط داشته باشد، درست مانند علاقهای که کودک در حین یادگیری راه رفتن نشان میدهد، اگر به دقت نگاه کنیم میبینیم که او “تمام وجودش” را برای راه یافتن به کار میگیرد فقط در پرتو چنین علاقهای است که انرژی ذهنی لازم برای درک موضوعات نو و متفاوت پدید می آید.”آمابیل” میگوید: من طی 12 سال و با انجام 12 تحقیق دریافتم که انگیزهی درونی مهم ترین نقش را در خلاقیت ایفا میکند اگر افراد از ابتدا به کار علاقه داشته باشند و بدون فشارهای خارجی و با لذت و رضایت کار را شروع کنند، میتوانند خلاقیت بیشتری از خود نشان دهند. اگرچه “آمابیل” در نظریات خود براصل انگیزهی درونی خلاقیت تأکید دارد، ولی در یک طرح جامع پژوهشی درباره حمایت خلاقیت کارآفرینها، وی به این نتیجه رسیده است که نوع ویژهای از انگیزهی بیرونی میتواند درخدمت انگیزهی درونی قرار گیرد. به این شکل که هر نوع عامل بیرونی که احساس کفایت فرد را حمایت کند، بدون آن که احساس خود مختاری وی را کم کند، به انگیزهی درونی خواهد افزود. همچنین، پاداشهایی که کفایت فرد را افزایش دهد و یا فرد را قادر به انجام کارهای جالبی کند میتواند به عنوان انگیزه های بیرونی موثر باشد. استقلال در فرآیند کار نیز به خلاقیت دامن میزند زیرا اعطای آزادی در زمینهی چگونگی برخورد با کار، انگیزهی درونی کارکنان و احساس مالکیت آنها را میافزاید.